آینده روشن بشر، حقیقتى است روشن، بدیهى، فطرى، مسلم و قطعى که تمام پیروان مکاتب با اندکى تعقل آن را پذیرفته اند و میپذیرند؛ البته این اندیشه فطرى جهانى، در اسلام، روشنتر از دیگر مکاتب و ادیان منسوخ، تبیین شده و در میان فرقه هاى مختلف اهل قبله، تشیع بیش از دیگر گروهها به ذکر جزئیات -براساس منابع وحیانی- پرداخته است.
این مدعا، مستند به ادله چندى است که اکنون مجال بیان آنها نیست و تبیین آنها در جایگاه خاص خود، باید انجام پذیرد. هدف، بیان نکته اى دیگر است؛ برمبناى همان شیوه بیان و تربیت قرآنى که گفته شد، پس از قبول حقیقت مسلم آینده روشن براى بشر، بی درنگ ضرورت بهینه سازى فرد و جامعه در مسیر انتظار موعود مصلح، پیش میآید و درپى آن پرسشى کوتاه که: «براى این ضرورت، چه کرده ایم؟»
انتظار، سرمایه اى معنوى است که خداى سبحان به بشر داده است تا به کمک آن، به اوج عروج معنویت برسد؛ البته به همان شرط که گفته شد؛ یعنى بهره گیرى صحیح از آن. بیش و پیش از تمام عوامل، درک و احساس نیاز به ظهور و حضور امام موعود است؛ همان درک و احساسى که غریق به کشتى نجات، غریب راه گم کرده به راهنماى راه آشنا و تشنه خشکیده لب به آب صاف و زلال دارد. «انتظار» را برترین عبادت دانسته اند، از آن رو که این شعله را در درون انسان منتظر برمی افروزد تا پرتو آن، هرچه نامردى و نامرادى را بسوزد.
امام صادق (ع) در کلامی جاودانه، «عمل به ورع و محاسن اخلاق» را هم زمان با انتظار، یک برنامه عملى ضرورى دانسته اند براى کسانى که دوست دارند در زمره یاران امام موعود (عج) باشند. منتظر، همواره باید تمام اعضاى خود را چشم و گوش بداند؛ چشمی به راه رسیدن حضرتش و گوشى در انتظار شنیدن نداى آسمانى ظهور. کسى که سفره درون را براى آن روز خدایى و عدالت گسترده آن نگسترده است، چگونه میتواند از موعود عدالت دم زند؟
و چه زیبا گفت بزرگ بانوى شعر پارسى:
پروین! چگونه جامه تواند برید و دوخت/ آن کس که نخ نکرده به یک عمر، سوزنى؟
«تربیت نسل مهدوى» نخستین و برترین ضرورت است. براى رسیدن به چنین فرد و جامعه ای، تمام امکانات را باید براى این مهم به کار گرفت. آیین تربیت نسل مهدوى چیست؟ در غوغاى هجوم وسایل ارتباطى و پیام هاى رنگارنگ آن ها، چگونه باید «پیام آسمانى انتظار» را به گوش مردمان رسانید به گونهای که بر جان آنها بنشیند؟
آسمانى و فطرى بودن این نداى الهى، انکارکردنی نیست، ولى در جایى که براى انتقال سخیفترین پیام ها، تمام امکانات علمی و آخرین دستاوردهاى دانش بشرى را به کار میگیرند، ما براى رساندن این نداى فطری که به نوعى با شهوتها و میل هاى نفسانى تعارض دارد، کدام یک از آن امکانات و فناوریها را به کار گرفته ایم؟
باید در مقام فرد، متخلق به اخلاق مهدوى باشیم و در سطح جامعه، در تربیت مهدوى بکوشیم؛ البته در صدر برنامه هاى اخلاق و تربیت مهدوى، توجه دادن خود و دیگران به یاد و فریاد مهدوى، شور و شعور مهدوى، ایمان و آرمان مهدوى و انتظار هماره حضرتش، جاى دارد که دیده را تنها به امید دیدار حضرتش بر در بدوزى و در هجران آن جان جهان بسوزى.
ساختن درون فرد و برون جامعه، تنها از معبر این سوختن و ساختن میگذرد و در این روزگار غیبت، جز این راه، هیچ راه نجاتى دربرابر سرگردانىها و حیرتها و فتنهها تصور نمیرود؛ زیرا حضرتش، در این روزگار، مصداق والاى حدیث سفینه و ثقلین و باب حطه است و نمونه آشکار این سخن که -به هدایت امام هادى (ع) - در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «و الباب المبتلى به الناس من اتاکم نجا و من لم یأتکم هلک». اما از این نکته نیز نباید غفلت کرد که وقتی دفترى با چنین جملاتى باز شود، نباید در آن سطورى جز اخلاق و تربیت مهدوى یافت.
قرآن بزرگ آنجا که از اهداف بعثت پیامبران سخن میگوید، از انسان یاد میکند و انتخاب عدالت توسط او در کمال آگاهى و آزادى و اختیار، نه به جبر پیامبران. در سوره حدید به یکی از اهداف پیامبران، این گونه اشاره میشود که: «مردم به عدالت اقدام کنند».
در این تعبیر، باید ژرف نگریست. مردم به اختیار خود، «قسط» را برمی گزینند و آن را برپاى میدارند، نه اینکه کسى (پیامبر خدا یا دیگرى) آنها را بدان وادارد. عدالت تنها در این صورت پایدار میماند؛ همچون درختى استوار که ریشه اى محکم در زمین دارد و شاخه هاى گسترده و پرباروبر در هوا. درخت بدون ریشه دربرابر کدامین باد سبک، توان استقامت دارد، چه رسد به طوفان هاى سهمگین؟
برپای دارى عدالت توسط مردم، یعنى حرکت از ظلم به سوى عدالت، یعنى گریز از وضع موجود به سوى عدالت موعود. این کار زمانى انجام میپذیرد که آدمى، اگر به اختیار خود، بدى را برگزیده است، به اختیارى دیگر روى آورد و نیکى را برگزیند. این کار البته به آسانى روى نمیدهد. دل کندن از برخى جاذبه هاى گذرا، ثابت قدمانى را میطلبد که از راه نلغزند و ژرف بینانى که فریب سرابها را نخورند. اینان، صدالبته اندک اند و همین است راز مهجوریت عدالت در طول هزاره هاى تاریخ بشر و همین است سِر غربت و بی یاورى امام موعود عدالت در درازناى سده هاى غیبت حضرتش.
حرکت از ظلم به عدالت، مقدمه اى بس مهم دارد: «احساس ظلم و اقرار درونى به آن». سفر شکوهمند توبه، از همین نقطه آغاز میشود. سیر و سفر جاودانه اى که «حر یزید» را به «حر شهید» بدل ساخت، از همین جا شروع شد و هرکس آزادگى را میطلبد، باید ابتدا خود را از قید نفس آزاد سازد؛ یعنى با نگاهى ژرف که پرده دنیاطلبى و شهوت خواهى بر آن نیفتاده باشد، سراب را از آب بازشناسد. آن گاه با گام هاى استوار، راهى دشوار، اما خوش فرجام را طى کند. تنها کسى میتواند عدالت را در سطح جامعه تحقق بخشد که بیش از آن و پیش از آن، عدالت را در درون خود نهادینه کرده باشد.
این است راه رسیدن به عدالت موعود و این است آیین برپایى جامعه مهدى پسند. امروز حضرتش همین را از ما میطلبد؛ خواستهای که خیر و صلاح دین و دنیای ما در آن است. کسی که در این راه زیبا گام مینهد، چندان در بند این نیست که تشرف به حضور حضرتش یابد یا نه، از آن روی که درحال انجام وظیفه است؛ همان گونه که اویس قرنی یک عمر به انجام وظیفه اندیشید، بدون اینکه پیامبر رحمت را ببیند. ترویج چنین فرهنگی، امروز ضرورتی انکارناپذیر برای همگان است.